بیزنس برند حلقه گمشده تسلط روی بازار است
در واقع مشتریان ما در حال خریدن برند هستند
سرویس مد و لباس هنرآنلاین: میلاد حبیباللهی به طور تخصصی
در حوزه فروش، بازاریابی شبکه ای ، طراحی “بیزینس برند”
طراحی ساختارهای فروش مرتبط با سیستمهای مدرنیته فعالیت میکند.
بازاریابی شبکه ای فراینده تازه ایست که در آن صنعت های گوناگونی وارد شده اند .
از محصولات غذایی تا ارتباطات و در میان با آقای میلاد حبیب اللهی با گفتگو در مورد تحولات و تغییرت حوزه مد و پوشاک پرداختیم
حبیباللهی میگوید معمولاً طراحهای پوشاک از خودشان سؤال میکنند :
که چه چیزی را میتوانند طراحی کنند؟
این سؤال اشتباه است و در نتیجه چون سؤال ایراد دارد، جواب فرد به آن سؤال هم اشتباه است.
سؤال درستی که یک طراح میتواند از خودش بپرسد این است که استعدادش در حوزه طراحی لباس چه تغییری میتواند در جامعه ایجاد کند؟
در نتیجه اگر پرسشی که در ذهن شما ایجاد میشود یک پرسش درست باشد و جواب خوبی برای آن پیدا کنید، نتیجه مطلوبی عاید افراد خواهد شد.
با او درباره بازاریابی شبکهای و شرایط حاکم بر واحدهای تحقیق و توسعه پویا
دربرندهای حوزه مد و لباس به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
آقای حبیباللهی چند سال است که در حوزه بازاریابی شبکه ای مشغول به کار هستید
و در این سالها در خصوص بیزنس برند چه فعالیتهایی انجام دادید؟
من 16 سال است که به طور تخصصی در حوزه فروش، بازاریابی شبکه ای
طراحی پلن بازاریابی شبکه ای ، “بیزینس برند” و طراحی ساختارهای فروش مرتبط با سیستمهای مدرنیته فعالیت میکنم.
ضمن آنکه در کنار فعالیتهای اجرایی، فعالیت تحقیقاتی و طراحیهای سیستماتیک هم انجام میدهم.
به تازگی به عنوان مشاور مدیریت و راهانداز سیستم سازمان فروش
با شرکت بازاریابی شبکه ای “نیکپوشان رادین” وارد همکاری شدهام
از آنجایی که به این تیپ از کار علاقه زیادی دارم
خودم هم وارد سازمان فروش شدهام و در عین اینکه دارم به شرکت بازاریابی شبکه ای “نیکپوشان رادین” اطلاعات میدهم
سعی میکنم آن تیپ از فعالیتهایی که مورد علاقه خودم هست تجربه کنم.
در واقع به دنبال این هستم که به جای اینکه بگویم “بروید انجام بدهید”، بگویم “بیایید باهم انجام بدهیم”.
یکی از مشکلات اساسی در حوزه مد و لباس، بحث فروش محصولات است.
در حال حاضر طراحهای و تولیدکنندههایی وجود دارند که کارشان را خیلی خوب انجام میدهند
محصول با کیفیت تولید میکنند اما در نهایت آن محصول با فروش خوبی مواجه نمیشود.
به نظرتان علت ضعف در سیستم فروش و جلب اعتماد از مخاطب چیست؟
ابتداییترین مفهوم در زمینه فروش، مفهوم سیستم “R&D” (تحقیق و توسعه) است.
اگر این سیستم در فعالیتهای صنعتی اجرا نشود، آن فعالیتها با شکست مواجه میشود.
اجرای سیستم “تحقیق و توسعه” هم باید پیش از تولید صورت بگیرد
هم پس از آن. این سیستم کارایی مختلفی دارد و میتواند در بخشهای مختلف به کمک یک برند بیاید.
در واقع اولین قدم برای برنامه طراحی بیزنس برند از همین جا شروع می شود
معمولاً طراحهای پوشاک از خودشان سؤال میکنند که چه چیزی را میتوانند طراحی کنند؟
این سؤال اشتباه است و در نتیجه چون سؤال ایراد دارد،
جواب فرد به آن سؤال هم اشتباه است.
سؤال درستی که یک طراح میتواند از خودش بپرسد این است که
استعدادش در حوزه طراحی لباس چه تغییری میتواند در جامعه ایجاد کند؟
در نتیجه اگر پرسشی که در ذهن شما ایجاد میشود یک پرسش درست باشد
جواب خوبی برای آن پیدا کنید، نتیجه مطلوبی عایدتان خواهد شد.
در زمینه فروش محصولات با استفاده از سیستمهای آفری
همچون قرعهکشیها و جوایز میتوان میزان فروش را به صورت مقطعی بالا برد
اما چیزی که اهمیت دارد این است که میزان فروش به صورت دائمی بالا برود نه به صورت مقطعی.
الآن طراح و تولیدکننده جرأت ندارند دست به تغییر بزنند
چون نگران این هستند که محصولشان به فروش نرسد. عوامل زیادی وجود دارد
یا اینکه از ترس اینکه مبادا به بیزنس برند خودشان نا دانسته لطمه ای وارد بشود
دست به تغییر نمی زنند و قربانی تقدیر می شوند
این جرأت را به طراحان و تولیدکنندهها بدهد تا محصولات متفاوت و جدیدتر تولید کنند.
رسانهها میتوانند در این زمینه کارساز باشند.
قویترین رسانهای که میتواند در ذائقه اقشار مختلف جامعه تغییر ایجاد کند، تلویزیون است.
تلویزیون میتواند در پوشش مردم جامعه به خصوص کودکان و نوجوانها تأثیرگذار باشد
چون اقشار کم سن جامعه بیشتر از تلویزیون ارتباط میگیرند
این نشان میدهد که یک کاری اگر به صورت پایه انجام شود، موفقیت آن اصولیتر و ماندگارتر میشود.
در کنار طرح و تولید خوب، روشهای توزیع و فروش هم مطرح است
در اینجا سیستم بازاریابی شبکه ای میتواند به کمک برندها بیاید.
در سیستم بازاریابی شبکه ای چون هر کسی تجارت مستقل خودش را از نگاه مالکانه میبیند
سعی میکند اطلاعاتش را راجع به محصول بالا ببرد و سپس طرح مد نظر را میان آشنایان و اقوام خود معرفی کند.
همچنین یک بازاریاب شبکهای میتواند برای فروش هر محصول دیالوگ بسازد و از دیالوگهایی استفاده کند
مشتری به خرید محصول ترغیب شود.
یک بازاریاب شبکه ای خودش را به عنوان مسئول فروش و شریک تجاری شرکت میبیند
شرکت هم بیزینس مد نظر را در بخش بسترسازی اداره میکند تا همه با هم به یک هدف مشترک برسند.
برندهای حوزه مد و لباس چقدر در توسعه، رشد و بازاریابی محلی
منطقهای، کشوری و صادرات موفق بودهاند و به کارایی بازاریابی شبکهای توجه کردهاند؟
در زمینه پوشاک نمیتوان به طور قطع گفت که این موفقیت برای برندهای ایرانی حاصل شده است.
پوشاک یک بحث گسترده است
دستههای وسیع مردانه، زنانه، نوجوان، کودک و نوزاد را در بر میگیرد و هر کدام از اینها حوزههای تخصصی خودشان را دارند.
یک شرکت نمیتواند در تمامی این حوزهها فعالیت قوی و و هدفمندی داشته باشد
برای اجرایی کردن یک برنامه بیزنس برند قوی
نیاز به سرمایه کلان اقتصادی است که قدرت برند و تاثیرش را رد منطقه حفظ کند
قویترین نوع بازاریابی، سیستم بازاریابی بر پایه سیستم بازار هدف است.
یعنی اگر شما یک بازار هدفی را برای خودتان مشخص کنید
میتوانید در آن بازار موفقتر عمل کنید و به نوعی آچار فرانسه آن بازار باشید.
ما سیستم شرکت “نیکپوشان رادین” را R&D کردهایم.
5 ماه و 23 روز وقت برد تا من “بیزنس برند” شرکت را طراحی کردم.
توجه به سیستم تحقیق و توسعه و ایدهپردازی در طراحی لباس اهمیت زیادی دارد.
ما در گذشته برای حمل و نقلهای درونشهری با آژانس تماس میگرفتیم
اما الآن از اپلیکشنهایی چون “اسنپ” استفاده میکنیم
امکانات بیشتری را به ما میدهد و کارمان را برای پیدا کردن یک خودرو در محل استقرارمان راحتتر میکند.
در حوزه پوشاک هم باید ایدهپردازی کرد
با طراحی کردن یک “بیزینس پلن” و توجه به بازاریابی بر اساس بازار هدف، همه چیز را با برنامه جلو برد.
حوزه پوشاک حوزه گستردهای است و هر لحظه ممکن است یک طرح به ذهن آدم برسد.
برای مثال من یک طرحی برای معضل شکم بزرگ بعضی از آقایان دارم.
اکثر آقایانی که کمی سنشان از میانسالی میگذرد، شکمشان نسبت به سایر اعضای بدنشان بزرگتر است.
من به عنوان طراح میتوانم لباسی را طراحی کنم که بتواند از باز شدن دکمههای پایینی پیراهن جلوگیری کند.
اگر من این طرح را اجرایی کنم و بازاریابی خوبی هم برای آن انجام بدهم
بدون شک طرح موفقی میشود چون یک معضل بزرگ را برای آقایانی که شکمشان بزرگ است حل کرده
این طرح مخاطب هدف خودش را دارد.
فعلاً نمیتوان گفت که برندهای ایرانی در زمینه بازاریابی موفق بودهاند و به کارایی بازاریابی شبکه ای توجه کردهاند
اما احتمالاً در آینده اتفاقات بهتری در این زمینه رخ خواهد داد.
بحث فروشهای آنلاین در حوزه پوشاک را چطور میبینید و فکر میکنید فروش آنلاین پوشاک میتواند موفق باشد یا خیر؟
ورود سیستم فروش آنلاین در بازار پوشاک یک اتفاق خوب است
آپشنهای مختلفی را در اختیار برندها میگذارد.
از جمله اینکه برندها میتوانند از این طریق محصولشان را پیشفروش کنند و متناسب از بازتابی که از مخاطب میگیرند
تعداد تولیدات محصول را پیشبینی کنند.
البته سیستم پیشفروش میتواند یک سری باگها هم داشته باشد.
برای مثال یک برند پیشبینی تولید 100 نسخه از یک محصول را داشته و متریال آن را آماده کرده
اما مخاطبان آن برند فقط 50 نسخه از آن محصول را سفارش میدهند
در اینجا تولیدکننده اگر همان 100 نسخه را تولید کند، با ضرر مواجه همیشود.
در اینجا باید از طریق یک سری مشاورهها، باگهای سیستم پیش فروش را حل کرد.
این مشکلات حل شدنی است و نباید بیخیال آنها شد.
متأسفانه خیلی از کارآفرینهای ما به جای حل مشکلات، آنها را حذف میکنند.
به عنوان کسی که کمپینهای تبلیغاتی حوزه پوشاک را به صورت جزئی بررسی میکند
فکر میکنید رسانههای مجازی فراگیر چقدر توانستهاند در حوزه تبلیغات پوشاک موفق ظاهر شوند؟
این اتفاق خیلی پر رنگ و فقط برندهای جا افتادهتر توانستهاند تا حدودی در رسانههای مجازی محصولات خودشان را تبلیغ کنند.
اطلاعاتی که برندها باید در این زمینه کسب کنند خیلی کم است و معمولاً تبلیغاتشان چندان موفق نمیشود.
شرکت “نیکپوشان رادین” اولین و تنها شرکتی است که در بازاریابی شبکه ای حوزه مد و لباس فعالیت میکند.
این شرکت به علاقهمندانی که به دنبال ایجاد دارایی هستند، کمک میکند به هدفشان برسند.
انسانها دو نوع درآمدزایی دارند؛ درآمد فعال و درآمد غیر فعال.
درآمد فعال آن درآمدی است که از فعالیت خود شخص به دست میآید
درآمد غیر فعال، درآمدی است که شخص هیچ زمینهای را برای ایجاد آن فراهم نمیکند.
آدمها میتوانند زندگی روزمرهشان را از طریق درآمد فعالشان بگذرانند
از طریق داراییها و درآمد غیر فعال خود، اهداف و ایدههایشان را اجرایی کنند.
یک شخص اگر از منبع درآمد فعال خود وارد یک سرمایهگذاری شود
همیشه نگران و مضطرب است
اما اگر مبلغی از درآمد غیر فعالش را صرف یک سرمایهگذاری کند، به لحاظ ذهنی قویتر و صبورتر عمل خواهد کرد.
واقعاً سخت است که یک آدم پولی که طی 10 سال جمع کرده را صرف یک بیزینس کند
اما اگر همان پول طی 5 ماه به دست آمده باشد
شما خیالتان راحت باشد که میتوانید 5 ماه بعد هم همچین مبلغی را در حساب خود داشته باشید
راحتتر وارد یک سرمایهگذاری میشوید.
من یکبار با 84 میلیون تومان وارد یک سرمایهگذاری شدم که بعدها متوجه شدم ایده آن سرمایهگذاری اشتباه است.
از آن سرمایهگذاری ضرر کردم اما راه درست اجرا را به دست آوردم.
این یک تجربه برای من بود اما مطمئناً اگر آن پول را 4 ماهه به دست نیاورده بودم
برایم سختتر بود که وارد آن سرمایهگذاری شوم.
سرمایهگذاری کردن از طریق درآمد غیر فعال میتواند دارایی آدمها را چند برابر کند
شرکت “نیکپوشان رادین” هم برای این مهم به آدمها کمک میکند.
مشکل این است که آدمها قدم اول را بر نمیدارند.
قاعده این است که سختترین مسیرها از قدم اول برداشته شده و به موفقیت رسیده است.
بازاریابی شبکه ای یک پیام خیلی ساده دارد و به مردم میگوید
به جای تهیه پوشاک و اقلام از مغازهها و داروخانههای مختلف، همه اینها را از یک شرکت مشخص بگیرند
به دیگران هم همین موضوع را توصیه کنند
چون توصیه کردن به دیرگان باعث ایجاد درآمد میشود.
شرکت “نیکپوشان رادین” 40 درصد از مبلغ فروشش به جز سود فروش 50 درصدی از محصولات را به این موضوع اختصاص داده است.
طراحان، تولیدکنندهها و صاحبان برند همیشه نگران این است که
به محض معرفی شدن محصولشان، طرح آنها کپی شود و خیلی زود زمین بخورد.
در این زمینه بحث مالکیت معنوی تا چه حدی جدی گرفته میشود و شما برای این موضوع چه فکر و ایدهای دارید؟
هر طراحی میتواند ابتدا طرحش را ثبت و سپس روی آن شناسنامه صادر کند.
مثلاً همان طرحی که من در مورد تولید پیراهن برای آقایان دارای شکم بزرگ ارائه دادم را میتوان در وبسایت ثبت کرد
تا مثل یک اختراع با آن برخورد نشود.
در این صورت حتی میتواند خوشحالکننده باشد که عدهای آن طرح را کپی کنند
چون طراح میتواند بابت هر یک کپی از طرح، مبلغ قابل توجهی از شرکتهای کپیکننده دریافت کند.
شرکتهایی که میخواهند یک طرحی را کپی کنند، باید اسم منبع کپی را ذکر کنند.
برای مثال اگر یک شرکتی در ایران بخواهد از روی طرحهای برند “آدیداس” کپی کند
باید ذکر کند که فلان طرح، طرحی مشابه طرح برند “آدیداس” است.
وقتی چنین اتفاقی بیفتد، در اصل دارد به برندسازی کمک میشود و این اتفاق خیلی خوبی است
چون همه به سراغ منبع اصلی یک طرح کپی شده میروند.
یکی از شرکای “استیو جابز” که همسایه دوست من است، میگفت که
استیو جابز برای موفقیت بیزنس برند “اپل” به دنبال ارزشآفرینی یک به ده بوده است.
در واقع اگر مشتری برای خرید یک محصول “اپل” هزار دلار پرداخت میکرده
سعی برند “اپل” این بوده که آن مشتری ده هزار دلار ارزش کسب کند.
به همین خاطر است که مشتریان برند “اپل” همیشه عرق و علاقه خاصی به محصولات این برند دارند
و از گوشی موبایل و یا لپتاپ “اپل” استفاده میکنند.
متأسفانه برندهای ایرانی هیچ ارزشآفرینی انجام ندادهاند
فقط در نتیجه من ندیدهام که مصرفکنندگان ایرانی نسبت به محصولات یک برند خاص ایرانی حساس باشند
فقط از محصولات آن برند خریداری کنند.
سؤال این است که این فاصله چطور به وجود آمده و آن را چطور میشود پر کرد؟
همه اینها به همان قضیه سیستم “R&D” بر میگردد که در ابتدای صحبتهایم به آن اشاره کردم. ا
ستفن کاوی یکی از بزرگان بحث رشد فردی و موفقیتها در سیستمهای اجرایی و بازاریابی است
کتابی دارد با نام “هفت عادت مردمان مؤثر”.
در عادت دوم از عادتهای هفتگانه این کتاب آمده که ذهناً باید از آخر شروع به کار کرد.
یعنی شما باید ابتدا به انتهای یک قضیه فکر کنید و انتهای آن را ببینید و بعد با خیال راحت از ابتدا شروع به کار کنید.
اما این اتفاق در ایران نمیافتد
برندهای ما بدون آنکه بدانند از کجا میخواهند شروع به کار کنند
میخواهند به کجا برسند، کارشان را جلو میبرند و شکست میخورند و در نتیجه همه چیز را میاندازند تقصیر مردم و دولت.
در حالی که با یک تفکر آگاهانه و فعالانه میتوان جلو رفت و موفق شد و کسی را هم مقصر شکست خود نکرد.
در شرکت “نیکپوشان رادین” چه اقداماتی در حوزه پوشاک انجام دادهاید تا مردم توجه بیشتری به تولیدات داخلی داشته باشند؟
پوشاک مبحث گستردهای است و میتواند چرخه مالی خوبی در اقتصاد کشور ایجاد کند.
من طی 5 ماهی که در شرکت “نیکپوشان رادین” مشغول به کارم، متوجه گستردگی بیزینس در عرصه پوشاک شدم.
در این مدت متوجه شدم که برای انسانها دو نوع پوشش وجود دارد؛ اولی پوشاک و دومی پوست.
انسانها با این دو نوع پوشش خیلی درگیر هستند.
پوست هم به اندازه پوشاک برای انسانها اهمیت دارد، به خصوص برای انسانهایی که یک مقدار سنشان بالاتر میرود.
ما در شرکت “نیکپوشان رادین” یک سری برنامه برای دو حوزه پوشاک و پوست طراحی کردیم
با همت آقای مهدی محمودی که رئیس هیأت مدیره شرکت هستند، آن برنامهها را اجرایی کردیم
توانستیم یک قدرت خوبی در سیستم به وجود بیاوریم.
وقتی برای یک کاری برنامه وجود داشته باشد، آن کار به موفقیت میرسد.
به خصوص اگر سعی شما به عنوان یک طراح یا تولیدکننده محصول، جلب رضایت و ایجاد یک حس خوب در مشتری باشد.
من عقیده دارم همه دنیا بر پایه حس خوب میچرخد.
آدمها وقتی حسشان نسبت به همدیگر خوب است، بیشتر به هم نزدیک میشوند و با هم ارتباط بیشتری میگیرند.
مصرفکنندگان و برندها هم یک همچین رابطهای با هم دارند.
متأسفانه خیلی از برندهای ما نه تنها این حس خوب را ایجاد نمیکنند
بلکه با نوع پاسخگویی منشی و اپراتور و یا پشتیبانیشان، به حسهای بد دامن میزنند و روز به روز از مصرفکنندگان فاصله میگیرند.
یکی از راهکارهایی که در زمینه فروش محصول به ذهن صاحبان برندها میآید
بحث تخفیفهای فصلی است که عدهای میگویند
این کار به جای جلب اعتماد مشتری، باعث سلب اعتماد او میشود.
نظر شما در مورد تخفیفهای فصلی چیست؟
تخفیف دادن کاملاً اشتباه است.
یک برند وقتی محصولی که 100 هزار تومان قیمتش است را به نرخ 50 هزار تومان میفروشد
مشخص است که آن محصول روی دستش مانده و این باعث سلب اعتماد مشتری میشود.
همین تخفیف اولین ضربه رو به بیزنس برند شرکت می زند
از طرفی شرکت با اقدام به تخفیف، گردش مالی خودش را کاهش میدهد چون هیچ چیز افزایشی در تخفیف وجود ندارد.
وقتی یک برند برای فروش محصولاتش از روش تخفیف دادن استفاده میکند
به نوعی در مشتری خود یک عادت بد به وجود میآورد و مشتری همیشه منتظر تخفیف دادن آن برند میماند.
در واقع وقتی یک محصول تازه وارد بازار میشود، مشتری آن برند آن محصول را در زمان حال نمیخرد
منتظر تخفیف آن محصول میماند. بازار را نباید به این قضیه عادت دارد.
راهکارش هم استفاده از روش همافزایی است و باید سعی کرد برای هر فرد ارزشآفرینی شود.
اگر مشتری حس کند که هزار دلار خرج یک محصول میکند و از آن ده هزار دلار حس خوب میگیرد
آن موقع مبلغ محصول را با رضایت کامل پردخت میکند.
در بازاریابی شبکه ای روی تک تک افراد سرمایهگذاری آموزشی میشود و دانش و مهارت آنها بالا میرفت.
بازاریابی شبکه ای یک سری دورهها دارد که اسمش “مدیریت نگرش” است.
در “مدیریت نگرش” 5 عنوان آموزشی وجود دارد:
حوزه پذیرش
حوزه باورها
حوزه مهندسی ذهن
ادبیات ثروتمندان و هدفگذاری.
در این دوره روی رشد فردی آدمها تمرکز میشود و در همان جلسه اول سه سؤال از همه پرسیده میشود؛
1. چه کسی و کجا هستند؟
2. چه کسی و کجا میخواهند باشند؟
3. چگونه؟
در جلسه دوم هم به افراد آموزش داده میشود که بازار را چگونه شناسایی کنند
چطور دیالوگ بسازند.
هر کسی دیالوگ مربوط به خودش را دارد.
در واقع هر کسی باید دیالوگ مربوط به خودش را بسازد نه آنکه دیالوگ دیگران را تکرار کند.
در مرحله بعد به متقاضیان بازاریابی توضیح داده میشود که چطور میتوانند تیم فروش بسازند و دیگران را به کار کردن دعوت کنند.
در بازاریابی شبکه ای به آدمها آموزش داده میشود که چطور با دیگران ارتباط صمیمانه برقرار کنند و حرفهایشان را به زبان بیاورند.
همه اینها به صورت رایگان یا هزینه های اندک انجام میشود
در حالیکه یاد گرفتن این مسائل در آموزشگاهها مستلزم هزینه هنگفتی است.
همکاری کردن با شرکت “نیکپوشان رادین”
ضمن کسب درآمد، سبک زندگی افراد را هم بهتر میکند و همه یاد میگیرند که چکار کنند تا حالشان خوب باشد
چون هیچ چیزی بهتر از حال خوب نیست.
موضوع بازاریابی شبکهای چقدر پتانسیل این را دارد که وارد حوزه نمایشگاهی و جشنوارهای شود
نمایشگاه یا جشنوارهای به طور اختصاصی به این موضوع بپردازد؟
در نمایشگاهها معمولاً شرکتها میآیند و خودشان ومحصولاتشان را پرزنت میکنند
هدف از شرکت رد نمایشگاه تقویت بیزنس برند خودشان است
اما در زمینه بازاریابی شبکه ای ، مدل کسب و کار شرکتها باید پرزنت شود نه محصولات آنها.
بنابراین وقتی قرار است مدل کسب و کار شرکتها پرزنت شود، دیگر آن کار از حوزه نمایشگاهی در میآید.
در نمایشگاه بازدیدکننده عبور میکند و این متفاوت از بازاریابی شبکه ای است که در آن باید علاقهمندان به کسب و کار را پرزنت کرد.
من یک فرضیه دارم که در آن مردم را به سه دسته تقسیم کردهام؛
دسته “ترینها”، دسته “قدمگذارها” و دسته “عاشقان”.
“ترینها” شامل کل انسانهای جهان است که دوست دارند در هر کاری بهترین باشند.
دسته دوم که “قدمگذارها” هستند
یک تا سه درصد از مردم جهان را شامل میشود که برای رسیدن به هدفشان قدم میگذارند 97 درصد دیگر فقط تمایل به “ترین” بودند دارند.
خیلی از قدمگذارها هم قدم به یک کاری گذاشتهاند اما آن را رها کردهاند.
دسته سوم که دسته “عاشقان” است
شامل کسانی میشود که هدفشان را با تمام سختیهایی که دارد رها نمیکنند و در موضوعی که مد نظرشان است، غرق میشوند.
حضرت مولانا میگوید:” آزمودم عقل دوراندیش را / تا ابد دیوانه سازم خویش را”.
مفهومش این است که ریسک کاری که میخواهم انجام بدهم به ذهنم رسیده
اما دیگر نمیخواهم به آن فکر کنم و الآن وقت عمل است.
آدم دیوانه دیگر فکر نمیکند و اتفاقاً موفقیت هم متعلق به همین آدمهای دیوانهای است که ریسک را میپذیرند
در مسیری که دوست دارند حرکت میکنند.
تمام آدمهایی که مسیر تاریخ را عوض کردهاند، دیوانه هستند.
جامعه جهانی به همچین آدمهایی احتیاج دارد که البته تعدادشان بسیار کم است.
در حال حاضر صنعت نساجی یا خیلی دیگر از صنایع ما با رکود و بعضاً با ورشکستگی مواجه شدهاند.
فکر نمیکنید اگر چند نفر از این افراد اصطلاحاً “دیوانه” که عاشق کارشان هستند
در این صنایع وجود داشتند، الآن چنین وضعیتی برای صنایع راکد و ورشکسته کشور پیش نمیآمد؟
در مورد صنعت نساجی و صنایع راکد دیگر، عواملی نظیر سیستم صنعتی، دستگاه و تکنولوژی نیز در متن کار درگیر میشود
نمیتوان نمیتوان گفت که صنعتگران ما مقصر این رکود و کم رونقی هستند.
کشور ما در زمینه ورود تکنولوژی با مشکل مواجه است
تحریمهایی که وجود دارد هم تأثیر سوء خودش را روی این قضیه میگذارد.
کشور چین که در حال حاضر یکی از قدرتمندترین حوزههای سرمایهگذاری در صنعت جهان است
سالها قبل از یک تکنیک جالب برای جذب برندهای مطرح جهانی استفاده کرد.
دولتمردان چینی حقالزحمه کارگران خود را کاهش دادند
این باعث شد که برندی چون برند “اپل” که یک برند آمریکایی است، در چین هم تولیدی بزند
اتفاقاً همان کارگردان چینی را به کار بگیرد چون برای این برند سخت و هزینهبر بود که کارگران آمریکایی را به چین ببرد.
برند “اپل” در چین هم یک تولیدی باز کرد و باعث ایجاد اشتغالزایی در این کشور آسیایی شد.
رفته رفته چینیها استفاده از تکنولوژی را یاد گرفتند و خودشان شروع به تولید محصولات جدید کردند.
برای مثال آنها گوشی “هوآوی” را تولید کردند
الآن اکثریت مشتریان گوشیهای این برند از کیفیت محصولات “هوآوی” رضایت دارند.
داستان خلق بیزنس برند هوای می تواند الهام بخش همه ما باشد
اخیراً هم برندهای اروپایی نظیر برندهای آلمانی به چین رفتهاند
این اتفاقات به اقتصاد چین کمک میکند. چین یک همچین دستورالعملی را برای رونق اقتصادش به کار میگیرد
اما ما برای صنعت نساجی یا دیگر صنایع خودمان چه کردهایم؟
من شنیدهام که قیمت تویوتا لندکروز در ژاپن از قیمت صادراتی آن کمتر است
اما در ایران این اتفاق به عکس رخ میدهد.
کیفیت محصولات صادراتی ایران بسیار خوب است
اما کیفیت همان محصولها در ایران معمول است و در نتیجه مردم این محصولات را نمیخرند.
من یک دوست ژاپنی ساکن ایران را میشناختم
به جز محصولات یخچالی که نیاز به مراقبت در دمای پایین دارند
هیچ محصول دیگری را از ایران نمیخرید چون اعتقاد داشت
دولت و مردم ژاپن کمک کردهاند تا او مهندس شود و به جای مهمی برسد
حالا او باید به دولت و مردمش سود و خدمت برساند. در ایران چنین تفکراتی وجود ندارد.
پدرها و مادرهای ایرانی بچههایشان را به سمت کارمند پروری پرورش دادهاند
همین باعث شده که بسیاری ایرانیها همیشه آدمهای وابستهای باشند
منتظر بمانند که یک نفر بیاید آنها را استخدام کند و پول خوب بهشان بدهد.
در فرهنگ ما موضوع وابسته کردن آدمها وجود دارد و این قضیه باعث ضعف در کارایی و ارزشآفرینی ما در صنایع مختلف میشود.
اگر فرهنگ وابسته کردن آدمها از بین برود شاید اتفاقات بهتری برای ما بیفتد.
و سخن پایانی در خصوص بیزنس برند و تاثیرش در فروش رو به ما بگید ؟
به عنوان عضو کوچکی از این اجتماع به مخاطبان رسانه “هنرآنلاین” توصیه میکنم
همیشه از خودشان سؤال بپرسند و چراییشان را در زندگی مشخص کنند.
برند ها از چرایی ها ساخته می شوند و داستان خلق ارزشی را بازگو می کنند
انسانها یا میتواند نقش برگی را داشته باشند که از درخت میریزد و هیچکس آن را به یاد نمیآورد
یا نقش تنه یک درخت که 120 سال عمر میکند و همیشه در ذهن آدمها میماند.
خود آدمها هستند که نقششان را انتخاب میکنند.
به مردم عزیزمان پیشنهاد میکنم که به دنبال کسب و کار بگردند
اگر مد کسب و کار را نمیشناسند، مدل بازاریابی شبکه ای را امتحان کنند.
مدل بازاریابی شبکه ای یک کمکی است به همه هموطنان ایرانی
هموطنان ما میتوانند با سرمایهای فوقالعاده اندک آن را راهاندازی کنند
از سیستم آموزشی قدرتمند و مدون شده آن استفاده نمایند.
این سیستم مهارتی هیچوقت وارد دانشگاه نمیشود چون یک سیستم بر پایه مربیگری است.
الآن رشتهای با نام فوتبال در دانشگاهها وجود ندارد چون فوتبال یک رشته عملی است.
مدل بازاریابی شبکه ای هم همین وضعیت را دارد و مهارتی که به مردم یاد میدهد، مهارت پولسازی است.
امیدوارم مردم عزیزمان قدر خودشان را به عنوان یک انسان بدانند.
پول در دنیا زیاد است اما شمار انسانهای خوب در این دنیا زیاد نیست.
همچنین در پایان امیدوارم شرکت “نیکپوشان رادین” در هدفی که برای بالا بردن کیفیت محصول ایرانی دارد موفق باشد
در آیندهای نزدیک حرفهایی برای گفتن در سطح جهان داشته باشد.
صنایع ما برای برند شدن نیاز دارند
با داشتن برنامه مناسب و ذهنا از آخر برنامه ریزی شده با قدرت به سمت ایجاد بیزنس برند قدرتمند قدم بردارند